کد مطلب:212725 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:21

صفوان بن مهران اسدی کوفی جمال
ثقه، جلیل القدر [1] و از راویان حضرت صادق [2] و حضرت كاظم [3] علیهماالسلام است.

او كتابی دارد كه جماعتی از اصحاب از او نقل كرده اند. [4] .

او عقایدش رابه شرح زیر محضر امام صادق (ع) عرضه داشت، و امام به او فرمود: «رحمك الله».

علامه مجلسی (ره)، از قرب الاسناد، از سندی بن محمد، از صفوان جمال، روایت كرده كه گفت: عقاید خود را به امام صادق (ع) چنین عرضه داشتم:

شهادت می دهم كه نیست خدایی جز خدای یگانه و شریكی ندارد، و شهادت می دهم كه محمد (ص) رسول خدا و حجت بر خلق است، و پس از او، علی امیرالمؤمنین (ع) حجت بر خلق است. حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند. سپس عرض كردم: پس از او، حسن بن علی (ع) حجت بر خلق است. حضرت فرمود: رحمك الله. عرض كردم: پس از او، حسین بن علی (ع) حجت بر خلق است. فرمود: خدا تو را رحمت كند. سپس عرض كردم: پس از او، علی بن الحسین (ع) حجت بر خلق است؛ و پس از او، محمد بن علی (ع) حجت خداست بر خلق؛ و بعد از او، شما حجت بر خلق می باشید. حضرت فرمود: خدا تو را رحمت كند. [5] .



[ صفحه 256]



شیخ كشی (ره)، از صفوان جمال روایت كرده كه گفت: بر حضرت كاظم (ع) وارد شدم، حضرت فرمود: ای صفوان! همه چیز از تو نیكو و پسندیده است، مگر یك چیز. گفتم: فدایت گردم، كدام است آن چیزی كه نزد شما ناپسند افتاده؟ فرمود: كرایه دادن شتران به این مرد (هارون). عرض كردم: من به جهت سفر معصیت و لهو و لعب كرایه ندادم، بلكه برای راه مكه كرایه دادم؛ و خودم هم در كار نیستم، كار به دست غلامان من است. حضرت فرمود: آیا كرایه از ایشان طلب نداری؟ گفتم: آری. فرمود: آیا دوست داری بقای ایشان را، تا كرایه تو، به تو، برسد؟ گفتم: آری. فرمود: كسی كه دوست داشته باشد بقای ایشان را، از ایشان خواهد بود و كسی كه از ایشان باشد با ایشان وارد آتش خواهد شد.

صفوان تمامی شتران خود را فروخت. هارون همین كه مطلب را فهمید، گفت: شنیده ام شترانت را فروخته ای؟ صفوان گفت: آری. هارون سؤال كرد: به چه جهت؟ صفوان پاسخ داد: چون پیر شده ام و غلامانم درست رسیدگی نمی كنند. هارون گفت: هیهات، هیهات! من می دانم موسی بن جعفر (ع) تو را وادار به فروش كرده، و اگر نبود دوستی و رفاقت گذشته، تو را می كشتم. [6] .

نویسنده گوید: از این روایت دو مطلب استفاده می گردد:

اول - آن كه جناب صفوان، شخصیت بزرگی بوده و خضوع و انقیادی در برابر اوامر و نواهی امام زمانش داشته؛ همین كه احساس كرد امام زمانش، حضرت موسی بن جعفر (ع)، از عملش ناراضی است، فورا شترهایش را فروخت كه دیگر موجبات ملال خاطر و كدورت امام نگردد، و امامش را از خود خشنود سازد، «طوبی له و حسن مآب».

دوم - موضوع اعانت و همكاری را ستمگران است:


[1] رجال نجاشي، ص 140 - خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 44.

[2] رجال الطوسي، ص 220 - رجال نجاشي، ص 140.

[3] رجال كشي، ص 373.

[4] فهرست طوسي، ص 171 - رجال نجاشي، ص 140.

[5] بحارالانوار، ج 47، ص 336.

[6] رجال كشي، ص 373.